عشق را نام مبر بدین سادگی

تو را که می بینم

به تو که گوش می دهم

می دانم این پیشکش را دارم

در قلبم که هر آینه عاشق تو باشم

اما

عشق را نام مبر بدین سادگی

ای معشوق ساده دل من

که ای تو

قدم به مسیری غریب گذاشته ای کنون

پر از خاطره های شکسته و باور های خرد شده.

 

من عشق را بر زبان نخواهم آورد

وگر روزی آمد

که در کنار تمام دوست داشتن هامان

به من اعتماد کردی از ته دل

و من به تو،

آنگاه که برای اولین بار

“عاشقتم” را بر زبان آوردم

آنگاه بدان

که من عاشق شده ام

اما عشق را نام مبر بدین سادگی

ای معشوق ساده دل من

که من عشق را تاکنون بر زبان نیاورده ام.

 

بازگشت به مجموعه شعر ناز