هرگز شنیده نخواهند شد

شعر هایم برای نا بخشودنی ها
روزی از این روزها شنیده خواهند شد.

شعر هایم برای دیوانه های رازدار
روزی از این روزها شنیده خواهند شد.

شعرهایم از نفرت های دراز نیز
روزی شنیده خواهند شد.

اما شعر هایم از دوستت دارم های ناز
هرگز شنیده نخواهند شد.

چرا که من به گور خواهم برد آن بالاترین گنجینه ام را
گر کسی لایقش من اندر این برزخ واهی نیابم
که خوب می دانم در آن، آرزو هایم
هرگز بر آورده نخواهند شد.
تو پنهانی و منتظر بیهده که من برایت بخوانم
آنان را پیش از عشق
و پس از امضا روی کاغذ دین
که خود نیز بدان باوری نداری
و من بر چنین حکم اعدام کله شق و خشمگین.

باورم کن،
اینچنین
هرگز شنیده نخواهند شد.

و یا شاید آنان را در جوی روانی  از کاغذ های گم شده
دور خواهم ریخت
پرسه زنان در میان
مردمانی که با من غریبه اند.
اینچنین شاید شنیده خواهند
شد اما در چشمان من
غریبه ها با تو دیگر تفاوتی نمی کنند.

– بازگشت به برزخ