گوش دلم، طفلی بنشسته،
گوشه گیر. نجوا می کند،
در گوش دلت:
دوستت دارم.
ای کاش، در گوش دلت جایی برای من بود.
چشم دلم، با جام رشک،
بی پروا، می نوشد،
از چشم دلت:
دوستت دارم.
ای کاش چشم دلت را سدّی بود کلیدش چشمان من بود.
لب دلم، چو مجنونی،
شوریده حال، شناور
در لب دلت:
دوستت دارم.
ای کاش، لب دلت را، جای دریای نمک، سرچشمه ای برای من بود.
زبان دلم،از بدو تولد،
لکنت بار. خاموش می شود،
در زبان دلت:
دوستت دارم.
ای کاش، زبان دلت را معلمی برای من بود.