درد ها را می شماری، تا بخوابی.
بیداری تا کی؟ تو در درد بیشماری.
دردی می خری تا چند دردی بفروشی
لیک درد بازی، معتاد به درد قماری.
تو زنده نگاه دار دردی، تو بیماری.
درد های نیمه جانت را، تو تیماری.
طوماری از خود بنویس از برای من.
تک نیستی، با من یکی شو، تو بیشماری.
من زهر مارم، سمّی بوسه ای دارم.
زهر-دردی می نوشم من تا شب ها بخوابم.
ساقی بیشتر بریز امشب که خرابم.
عجب خوب امشب سر سنگین و خمارم.
فرق من و تو امشب فقط این شده
تو با درد هم صحبت و من ارباب خوابم.
درد ها را می شماری، تا بخوابی.
بیداری تا کی؟ تو در درد بیشماری.
Comments are closed.